میرحسین موسوی در بیانیهی سیزدهم نوشته بود ؛ روز تولد اینجانب روز آشنایی با شماست ... ما را میگفت. کرامتمان را یادمان آورد ، هشدار داد حرکت پویایمان به کیش شخصیت آلوده نشود۰ تمام این هشت سال دنبال روز آشنایی ما با خودمان گشتم. این روزها بین اخبار انتخابات پیدایش کردم .
چهار روز مانده به بیست سالگی دوم خرداد پای صندوق میرویم . چهار روز مانده به بیست سالگی آشنایی ما با خودمان. میدانم تاریخ از جایی که من یادم میآید شروع نمیشود. میدانم پیشتر اتفاقات زیادی افتاده، بهای سنگینی پرداخته شده ، بهایی بسیار سنگین و به ناحق ... ولی ما همدیگر را پای صندوق پیداکردهبودیم. فهمیدم ما ، مائیم و بعدترش بالاخره آن تغییر بزرگ اتفاق افتاد، ما شبیه سیاستمدارانمان نشدیم . آنها را شبیه خودمان کردیم. هر که میخواهد بشنویمش به زبان مشترک دوم خرداد با ما حرف میزند.
میگفتند ، میگویند مگر خاتمی چهکرد؟ کاری از این بزرگتر، ماندگارتر سراغ دارید ؟ در حالی که ما را برایمان شمرد و نشانمان داد چهقدر زیادیم ، مدارا و حوصله را یادمان داد . همان صبر و حوصلهای که میرحسین موسوی جابهجا در بیانیههایش یادمان آورد .
من چهار روز مانده به بیستسالگی تولد مشترکمان به حسن روحانی رای میدهم . کلیشهی انتخاب بین بد و بدتر جواب نمیدهد ، اینقدر چماق اخوت سگ زرد و شغال را توی سرمان نزنید.من بین راه و بیراهه، راه را انتخاب میکنم، با درصد رضایتی قابل قبول از عملکرد چهارسالهی دولتش. کاش شما هم رای بدهید، کاش چهار روز بعدش بیستسالگی آشناییمان را با خوشی جشن بگیریم .